
دکتر قاسمی عضو شورای شهر بم و دکترای معماری و شهرسازی – بنا به دستور مدیریت محترم نشریه “کجاران” قرار شد نوشته ای در حوزه معماری، شهرسازی و یا مدیریت شهری امروز بم، برای چاپ در اولین نسخه نشریه ارائه دهم. حقیقتاً موضوعات بسیاری به ذهن من خطور کرد؛ مواردی از قبیل تاریخ و تمدن شهری که “بم” بود، یا در باب مسائل و مشکلات شهرسازی امروز بم، یا مباحثی در حوزه گردشگری و باغشهر بم و یا حتی موضوعاتی در حوزه حفظ باغات و احیای سیما و منظر شهر و …همچنان که موضوعات مختلف از ذهنم عبور می کرد و اوضاع ناخوش احوال بمِ بعد از زلزله ذهنم را به خود درگیر کرده بود یاد صحبتهای بزرگی افتادم که چند سال قبل در یکی از نشستهای تخصصی حوزه معماری و شهرسازی در باب مدیریت شهری مطرح کرد. مرور دوباره صحبتهای آن روزِ استاد عزیز ” سید محمد بهشتی” مرا وادار به نگارش مطلبی در خصوص جایگاه مدیران شهری و نقش آنها در ساخت و توسعه شهرها کرد. لذا شایسته دانستم تا در این احوال سخنی را با مدیران شهری داشته باشم.
برخلاف اندیشه سیاستگذاران حوزه جغرافیای شهری، از نگاه شهرسازان شهر بودنِ جایی مساله ای کمی نیست؛ یعنی اگر جایی را شهر می دانیم و جایی دیگر را شهر نمی نامیم بنا به ضرورتهای جمعیتی یا زیرساختی و الزامات کالبدی و یا وسعت آن جا نیست. ” شهر” را ” شهروندان” می سازند نه “شهریاران”؛ این جمله ظاهراً ساده و بدیهی می نماید ولی بسیاری از مسولان و مدیران شهری گمان می برند که آنهایند که شهر را می سازند. این تصور خطا از آنجا ناشی می شود که تصور دقیق و عمیقی از معنای “شهر” ندارند. شهر جاییست که در آن مدنیت حاکم است، مدنیّت نه به معنای صرفِ شهرنشینی که به معنای حفظ حقوق شهروندی و رعایت “اخلاق شهرنشینی” از سوی مردم و مسولین است. مردمان برخوردار از مدنیّت حال خوشی را برای شهرشان به ارمغان می آورند و این امریست موثر بر کیفیّت شهر و حال و هوای آن. اهالی شهر در احوال خوش مدنی شور خود را به فضاهای عمومی شهر تسرّی می دهند و شهر جولانگاهِ هنرمندی شهروندان خواهد بود؛ این مهم در حافظه و خاطر ما بمی ها در سالیانی نه چندان دور (قبل از زلزله ۸۲) قابل رجوع است. آنجا که تصاویر نوستالوژیک، نگاره ها و فیلمهایی از حال و هوای خوش شهر بم در فضاهای مجازی دست به دست می شود. برعکس هنگامی که شهروندان دچار احوال ناخوش مدنی باشند شهر نیز گرفتار بحران خواهد بود و این به معنی افول کیفیّت زندگی شهری یا زندگی مدنیست که نارضایتی، ناخوشایندی و اعتراض همگان را بر می انگیزد.
مدیریت شهری ممکن است به لحاظ عملکرد ضعیف یا قوی باشد. قوت و ضعف عملکرد نهادهای مدیریتی را باید موضوعی مجزا از احوال آنها دانست. احوال مدیریت شهری معمولا متجانس با حال مدنی شهروندان است؛ این حال مدنی مردم شهر است که مدیریت متناسب با خود را جذب می کند. به همان اندازه که حال مدنی شهر و شهروندان آن خوش باشد مدیریت شهری نیز مدیریتی مدنی است و اگر شهر دچار احوال مدنی ناخوشایند باشد، مدیریت شهری انتخاب شده مدیریتی غیر مدنی و بی توجه به حال و هوای آن شهر خواهد بود. در این حال چه بسا مدیریت شهری بسیار پرکار و قوی نیز باشد (که معمولاً این اتفاق نادر است و تنها در حد شعار) ولی هر آنچه که میکند تنها بر وجوه کمّی و کالبدی شهر موثر است و نه بر کیفیّت آن.
چنانچه خوشبینانه بنگریم، نقطه هدف و موضوع کار مدیریت (پرتلاش) شهری در شرایط بحران مدنی (احوال ناخوشایند مدنی) عمدتاً فعالیتهای عمرانی و توسعه کالبدی است؛ در این حالت گیاهان پارک، درختان حاشیه خیابان ها و حیوانات مزاحم سطح شهر تنها موجودات زنده ای هستند که مورد توجه مدیریت شهری قرار می گیرند (که ای کاش در شهر ما به این حداقل ها رسیدگی می شد)؛ به تعبیر دیگر در این مراتب گویی اهالی شهر در سایه قرار دارند و کیفیت زندگی شهروندان شهر موضوع مدیریت شهری به شمار نمی رود و مفهوم “مدیریت شهری” به “خدمات شهری” تنزل پیدا می کند.
مدیریت شهری باید به این باور برسد که “ساختن شهر” نه تنها به معنیِ وسعت بخشیدن به فعالیتهای عمرانی و تدارک زیرساختهای شهریست، بلکه مهمتر از آن به معنی تدارک فضای لازم برای ظهور و ایفای نقش شهروندان است. چراکه این اهالی شهرند که شهر را می سازند. مدیریت شهری در این حالت باید از جایگاه “کارفرما” و مسول به جایگاه “خادم” و خدمتگزار تغییر موضع دهد. عملکرد مدیریت شهری در این مرتبه همچون عملکرد باغبان نسبت به باغ است. باغبان بدون آنکه در ماهیّت و چگونگی گیاهان باغ تغییری ایجاد کند صرفاً زمینه را برای شکوفایی و ثمربخشی آنها فراهم می آورد و هر خدمتی که باید برای نشاط گلها و درختان انجام میدهد. همان قدر که مراقبت باغبان ضامن رونق و بقای باغ است، نقش مدیریت شهری نیز در پویایی و حال خوب شهر و شهروندان حیاتی است.
مادامی که حال مدنی شهر خوب نباشد باید تغییراتی در سیستم مدیریت شهری ایجاد شود. تغییر در ساز و کار مدیریت شهری به معنیِ تغییر در شرح وظایف آن نیست؛ بلکه مدیریت همچنان به همان وظایف پیشین خود عمل می کند، ولی باید شاهد تغییر کیفی در وظایف هر حوزه باشیم. اصولاً از جمله تفاوتها در ساز و کار مدیریت تغییر محل توجه از کمّیات به کیفیات است؛ یعنی کیفیت بر کمّیت اولویت پیدا کند و حتی کمّی ترین امور شهر به لحاظ کیفی مورد توجه قرار گیرند. در این حالت مدیریت شهری از جنس مدیریت فرهنگی و مهمتر از آن مدیریت اخلاق اجتماعی خواهد بود. مدیریت با اخلاق شهری (مدنیت شهری) با راه حل های نرم افزاری قادر است حتی کمّی ترین مسائل (از جمله کمبود بودجه و منابع مالی) را حل و فصل کند. در این وضعیت است که مدیریت با اخلاق مدنی در تلاش برای فراهم کردن موجبات احوال خوش برای شهروندان است؛ یعنی حتی اگر عملیات عمرانی در شهر در حال انجام است غایت آن رضایت خاطر شهروندان و فراهم کردن موجبات حضور آنان در فضاهای شهری و لذت بردن از آن است و نه برآوردن عملکردی ترین نیازهای آنان همچون تسهیل رفت و آمد، جمع آوری زباله ها و نخاله ها… .
لذا لازمه موفقیت مدیریت شهری حفظ حقوق شهروندان توأم با رعایت اخلاق مدنی می باشد که در غیر اینصورت دیری نخواهد پایید، بنابر اقتضای زمانه و طلب جامعه که همواره بدنبال رسیدن به کمال و حال خوب مدنی است، مدیریت جدید قطعا جایگزین مدیریت ناکارآمد خواهد شد