
مانی بهرامی _ ماهویت های فرهنگی و تاریخی یک قوم یا یک منطقه شامل موارد بسیاری میشود، اماکن تاریخی و باستانی و یا نوع پوشش یا صنایع دست ساز و سنت های قدیمی تا هویت های جمعی و فرهنگی ملموس، همگی جزئی از کلیت فرهنگ و هویت یک قوم یا یک ناحیه محسوب میشوند. بطور قطع یکی از مهمترین این موارد نام اماکن تاریخی و یا نام محلات و آثار طبیعی میباشد که بسیاری از این نام ها و عناوین دربردارندۀ هویت فرهنگی و تاریخی یک ناحیه است و در ریشه یابی زبانشناسی این نام ها میتوان به قدمت و تاریخ با ارزش یک منطقه یا یک محل پی برد. در دنیای امروزی که مسئله جهانی شدن هر روز بیشتر از پیش هویت های فرهنگی و تاریخی ملت ها را مورد تهدید جدی قرار میدهد، شاید بهترین راه برای حفظ ارزش های فرهنگی خود، برگشتن به برخی از هویت ها و سنت های قدیمی و تاریخی و پرداختن هر چه بیشتر و جدی تر به آنها باشد.
متأسفانه امروزه میبینیم که در اکثر شهرهای ایران، علی الخصوص در شهرهای بزرگ که مردم آن به شدت به داشته های فرهنگی و تاریخی خود فخر میورزند، نام هایی بر اماکن و فروشگاههای تازه تأسیس گذاشته میشود که به کلی با فرهنگ و زبان این کشور بیگانه است. بطور مثال در مرکز یک شهر تاریخی و حتی مذهبی که در و دیوار شهر و حتی نفس کشیدن آن شهر در آن بافت تاریخی همگی نشان دهنده فرهنگ و هویت خاص یک قوم است، یک مرکز تجاری، تفریحی مدرن ساخته و برپا میشود و سپس نام آن را میگذارند «سیتی سنتر» و یا … ، و این در حالیست که این واژه های بیگانه به معنای همان مرکز خرید شهر و یا بازار مرکزی شهر و معانی دیگر از این دست است.
و این مسئله واقعاً جای افسوس دارد، این حرکت شبیه به آن می ماند که فرضاً در دورۀ ساسانیان و یا هخامنشیان در شهرهای کاملاً ایرانی اماکنی برپا شود و نام ها و عناوینی یونانی و رومی همچون تمیستوکلس یا سزار بر آنها گذشته شود، و آنگاه میبینیم که چقدر مزحک و خنده دار است. هر انسان فرهیخته و دانا نیز میداند که استفاده کردن از هر چیز بیگانه و غیرخودی باعث از بین رفتن هویت ها و سنت های خودی میشود، همانطور که بسیاری از صنایع دست ساز و سنتی این مرز و بوم در قرن معاصر با یورش و حجمه صنایع کارخانه ای و تولیدی خارجی از بین رفت و رو فراموشی گذاشته شد.
و اما «کجاران» نامی است که به ریشه های فرهنگی و تاریخی این خطۀ طلائی اشاره دارد. شاید بتوان گفت «کجاران» قدیمی ترین نامی است از مناطق ناحیه بم، که در متون تاریخی کهن از جمله متون دوره ساسانی بدان اشاره شده است و منظور از کجاران یا کجاوان همان گزاران یا کوزران ناحیه ای در بم امروزی می باشد و این نام برگرفته از شاهنامه فردوسی است و همین کجاران در یکی از مهترین متون دورۀ ساسانی یعنی «کارنامک اردشیر» به صورت «کلالان» آمده است. اگر به ریشه یابی زبانشناسی رجوع کنیم می بینیم که کلالان، کجاران، گجاران یا کوجران و یا گزاران همگی صورتی از کزاران می باشند و این نام امروزه به صورت کوزران که در لهجه و گویش محلی مردم بم کوزرون خوانده می شود معرفی میشود که یکی از نواحی بم و در نزدیکی ارگ بم است.
هم فردوسی در شاهنامه و هم نویسنده کتاب کارنامه اردشیر آنجا از ناحیه کجاران و دژ کجاران نام می برند که به روایت داستان هفتواد (کارنامک اردشیر: هپتانباد) میپردازند. فردوسی در داستان خود اشاره میکند که مردی به نام هفتواد در اوایل دورۀ ساسانی در ناحیه ای به نام کجاران قدرت گرفت و در مقابل اردشیر بابکان ایستاد و به همین شکل در کارنامک اردشیر آمده که هپتانباد (هفتان بخت) در ناحیه کلالان ظهور کرد و در برابر سر سلسله ساسانیان ایستاد. فردوسی در ابتدای داستان هفتواد و کرمش مینویسد:
«… بببین این شگفتی که دهقان چه گفت بدانـگه که بگشـــاد راز از نهــفت
به شهــر کجـــاران به دریـــای پارس چو گویـــد ز بالا و پهنـــای پارس …»
«… بـدان شهر بــی چــیز و خــرّم نــهاد یک مرد بُد نــــام او هفــــتـــــواد
برین گونــه بــــر نام او از چه رفـت ازیرا که او را پســـــر بود هفــــت …»
و سپس به شرح داستان هفتواد و پسرانش و قدرت گرفتن او میپردازد و می آورد:
«… به نزدیــک او مـــردم انبـــوه شــد ز شهر کجـــاران ســوی کــوه شد
یکی دژ بـکرد از بر تیـــغ کــــــوه شد آن شهـــر با او همـه هـم گروه
نهـــاد انـدران دژ دری آهنـــیـــن هم آرامـــگه بود هم جـــای کیــن
یکی چشـــمه ای بود بر کوهـــسار زتخـــت انــدر آمد میـــان حصــار
یکی بــاره یی کرد گـرد انـــدرش که بینــا به دیـــده ندیـــدی سـرش
چوآن کرم را گشت صندوق تنگ یکی حوض کردنـد بر کـوه سنـگ
چوساروج وسنگ ازهواگشت گرم نهـادنـــد کرم انـــدرو نـــرم نـــرم …»
و همچنین مینویسد:
«… چو یک چند بگذشـت بر هفتــواد بر آواز آن کــرم کرمــــان نهــــاد …»
در کتاب کارنامک اردشیر نیز بارها و بارها از کلالان و دژ کلال که همانطور که گفتیم صورتی از کجاران است نام برده میشود، در بخشی از این متن قدیمی آمده : «… اندر راه سپاه هپتانباد [هفتان بخت] خداوند کرم، به او پد کفته (دچار شدن) آن همه هیرو خواسته و بنه از آن اسوباران اردشیر بستانده، به کلالان دست کرده (دست نشانده)، کلال آنجا که کرم بند داشت. …» و در جایی دیگر آمده : «… اردشیر سپاه بسیاری با سپهبدان بر کارزار کرم گسیل کرد. دارندگان کرم همگی هیرو خواسته و بدرپشتی (سنگر) در (قلعه) کلالان نهاده، خود در کوه ها و جایگاه شکسته (شکافها) نهان بودند. اسوباران اردشیر را آگاهی نبود به بن (تا پای) دز کلان آمدند و دز را پروندیدند (محاصره کردند) … چون به دز کلال آمد، سپاه کرم همگی به دز نشسته بودند، اردشیر پیرامون دز نشست. …»
و در آخر داستان مینویسد : «… اردشیر آن دز(قلعه) را کند و ویران کردن فرمود و آنجا روستایی که کلالان خوانند بنا کرد، وش آتش بهرام در آنجا نشاست (برپا کرد) …»
تنها شاهنامه و کارنامک اردشیر نیستند که از کجاران نام برده اند، نویسندگان و متون تاریخی دیگری نیز هستند که به کجاران اشاره کرده اند و برخی از آنها تصدیق کرده اند که کجاران در بم بوده است. ملاّ محمد مؤمن کرمانی در کتاب خود صحیفه الارشاد مینویسد: «… و اول شهر که از کرمان آباد بود، کجاوان هفتواد – که الحال به شق بم مشهور است بوده …» و ناصرالدین منشی نویسنده دوره قراختائیان کرمان در اواخر قرن هفتم هجری، نیز بخوبی به این مسئله اشاره کرده و در سمط العلی مینویسد: «… درشاهنامه شمه از چگونگی بنیادکرمان و کجاران بم و افسانه کرم هفتواد در نظم آورده است …» و در مجمل التواریخ و القصص نیز آمده است: «… و بسیار حربها افتاد اندر شهرهای پارس و اهواز و به شهر و کجاران نزدیک دریا با هفتواد و آن کرم که پیدا گشته بود و کارش از خجسته دانستن کرم بدان بزرگی شده، تا اردشیر به حیلت آن کرم را بکشت و از آن پس توانست هفتواد را با پسران غلبه کردن …»
باری، ما به داشته های فرهنگی و تاریخی خود فخر میورزیم و به پشتوانۀ همین هویت و تاریخ غنی راهی را آغاز کرده ایم تا شاید سهمی کوچک در معرفی هرچه بیشتر هویت های زیبا و اصیل خود داشته باشیم، باشد که به دلگرمی و دعای خیر شما همشهریان فرهیخته و عزیز، لطف و عنایت پروردگار متعال و بزرگ شامل حال ما شود.
نویسنده کتاب تاریخ جامع بم و ارگ بم
https://bamefarda.ir/?p=11330